آیه اعتصام و چهار اصل بنیادی وحدت و همدلی
خداوند سبحان می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»[1] وهمگى به ریسمان خدا چنگ زنید وپراکنده نشوید ونعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت ودر سایه نعمت او برادران یکدیگر شدید، و بر لب پرتگاهى از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مىکند، شاید هدایت شوید....
در این کریمه می توان به اصول و مبانی زیر اشاره کرد:
الف) اصل اعتصام به قرآن و عترت «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً» : خداوند سبحان، امر به چنگ زدن و متوسل شدن به «حبل الله» نموده است. این «حبل الله» چیست که نتیجه اش هدایت دولت و ملت است و سبب هم دلی و هم زبانی آنان می شود؟ دقت به روایات زیر سبب ایضاح مفهوم بلند «حبل الله» خواهد شد:
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: قرآن، حبل اللّه است[2]. واز امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «نحن حبل اللّه» ما اهلبیت، حبل اللّه هستیم[3]. و در روایت دیگرى آمده است: علىّبن ابىطالب (علیهما السلام) حبل اللّه است.[4]
آنچه از روایات فوق استفاده میشود این است که «قرآن و عترت» حبل الله هستند و سبب هدایت و نجات دولت و ملت خواهد بود. اگر ملت، بر اساس معیارهای قرآن و اهل بیت، قوای مجریه و مقننه را انتخاب کند و احساسات ناسیونالیستی و نادرست خویش را رها کند، و از سوی دیگر دولت هم تصمیمات خود را بر اساس آموزه های ناب قرآن و عترت اخذ کند و از تصمیمات غیر کارشناسانه و حزبی و گرایش به فرهنگ بیگانگان پرهیز نماید و سیره قرآن و اهل بیت را در تصمیمات و اجرائیات پیاده کند، قهرا اسباب هدایت و هم دلی و هم زبانی فراهم خواهد شد.
ب) اصل پرهیز از تفرقه «وَلاتَفَرَّقُوا»: وحدت و دورى از تفرقه، یک وظیفهى الهى است و تفرقه در ردیف عذابها و مجازاتهاى الهى است. همچنین در اسلام دروغ گفتن براى ایجاد وحدت، جایز و راست گفتنِ تفرقهانگیز، حرام است.
بی گمان نخستین منادی وحدت و امت واحده شدن قرآن کریم است که می فرماید: «انَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»[5] این دین شما و این امت شماست و من پروردگار شمایم، پس مرا بپرستید. چنانکه در جایی دیگر: «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»[6] با همین تعبیر آغاز می کند و می خواهد که با رعایت یکپارچگی فراگیر اسلامی پروا داشته باشند و کاری نکنند که این یگانگی دچار خلل شود و از آنجا که همه مومنان را یک امت و در یک جهت و با یک هدف خواسته که در آن پرستش خدایی یگانه است، باید مسلمانان آگاه، به اهمیت این شعار قرآنی (امت واحد و پرهیز از تفرقه)پی ببرند و عظمت آن را درک کنند و تفرقه ها را از میان بردارند و نابود سازند و هرگونه حرکتی که به دوگانگی و تفرقه مسلمانان بینجامد حرکتی خواسته دشمنان و برخلاف دعوت قرآن است.
شایان توجه است که در این دعوت، وحدت به مذهب خاصی محدود نشده و معیار امت واحد، اعتقاد به وحدانیت الهی دانسته شده است. از سوی دیگر وحدت امت در ردیف توحید قرار گرفته و پرستش خدا متوقف بر این یگانگی شده است. وحدت، موعظه و یک پیشنهاد نیست، وظیفه است، یعنی همانگونه که موظفند براساس توحید، خدا را عبادت کنند، وظیفه دارند در تحصیل وحدت بکوشند. وحدت بر اساس این آیه حقیقت واحدی است که به همه مسلمانان خطاب شده و خواسته شده و آنان به هر نسبت که توان بیشتری از نظر علم، سیاست و اقتصاد دارند، در جهت انجام آن، وظیفه بیشتری دارند. با تحصیل و حفظ وحدت است که هم دلی و هم زبانی امت اسلامی(اعم از دولت و ملت و انواع فِرق اسلامی) تقویت خواهد شد.
ج) اصل توجه به «نعمت بودن» اُلفت قلوب «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»: در مجمع البیان درباره این عبارت نورانی آمده که: مراد آیه شریفه، جنگهایى بود که 120 سال بین اوس و خزرج طول کشیده بود تا وقتى که خداوند بوسیله اسلام بین دلهاى ایشان الفت انداخت و کینههاى گذشته را نابود ساخت. و یا گفتهاند: مراد جنگهاى طولانى است که میان مشرکان عرب وجود داشت (از حسن) و مراد و معنى آیه اینست که منت و نعمتهاى خدا را بوسیله اسلام و ائتلاف و رفع نزاعهاى موجود بین خودتان حفظ کنید و نفع اینکار در همین دنیا به شما بر میگردد علاوه بر ثواب جزیلى که در آخرت نصیب شما خواهد شد، که دشمن هم بودید و بین دلهایتان الفت انداخت به اینکه شما را اطراف پرچم اسلام گرد آورد و بغض و کینهها را از قلوبتان برداشت.[7]
در قرآن کریم و در آیات متعددی به تألیف قلوب اشاره شده است. خداوند متعال در سوره انفال می فرماید: «هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ. وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»[8] او بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مىکردى نمىتوانستى میان دلهای آنان الفت برقرار کنى ولى خدا بود که میان آنان الفت انداخت؛ چرا که او تواناى حکیم است.
به چند نکته مهم توجه کنید:
1- الفت و محبت بین امّت اسلامی، از مهم ترین نعمت های الهی است که باید به یکدیگر، آثار و زحمات فقدان این نعمت بزرگ را یادآور شویم.
2- باید تلاش کنیم که دشمن را تبدیل به برادر ایمانی کنیم نه «برادری دیپلماتیک» و «برادری به شرط منفعت» و... به عبارت واضحتر؛ باید با پایبندی به اصول و مبانی دینی و عملکرد بر اساس اصول اسلامی با دوست و دشمن برخورد کرد. چرا که با توجه به این کریمه، حتی اوس و خزرج با آن سابقه عداوت طولانی و تاریخی با یکدیگر، وقتی گِرد شمع دین و آموزه های الهی گرد آمدند و کینه ها را کنار گذاشتند مشکلات اجتماعی و سیاسیشان به طرف بهبودی گرایید.
3- دل و محبت مردم را نمیتوان با پول و مادیات خرید و از آن خود نمود. الفت و محبت مردم با مسئولین، هنری الهی است که برگرفته از عزّت و حکمت پروردگار می باشد و حتی اگر پیامبر خدا هم باشی و تمام ذخائر زمین را هم برای این امر خرج کنی، بدون پشتوانه معنوی و الهی، هم دلی و هم زبانی حاصل نمیشود.
د) اصل پرهیز از جهالت و تزاحم امیال شخصی«وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»: علامه طباطبایی در شرح و تفسیر این عبارت نورانی با اشاره به لزوم مدیریت امیال شخصی و پرهیز از جهالت جهت حفظ یکپارچگی جامعه میفرمایند: «شفاى حفره» به معناى لبه آن است، البته لبهاى که هر کس قدم بر آن بگذارد، مُشرف بر سقوط در آن شود. و مراد از کلمه «من النار» یا آتش آخرت است و یا آتش جنگ. اگر منظور آتش آخرت باشد، در این صورت منظور از شفاى حفره این خواهد بود که شما کافر بودید، و بین شما و افتادن در آتش دوزخ، بیش از یک قدم فاصله نبود و آن یک قدم همان مردن شما بود که از سیاهى چشم آدمى به سفیدى آن به آدمى نزدیکتر است و خداى تعالى شما را با ایمان آوردنتان نجات داد. و اگر مراد از آن «آتش» جنگ باشد، منظور این خواهد بود که حال آنان را در مجتمع فاسدشان بیان نموده، بفرماید شما قبل از ایمان آوردنتان در لبه آتش جنگهایى قرار داشتید که هر لحظه ممکن بود برپا گردد. اجتماعی که با دلهای مختلف و هدفهایى گوناگون و هوا و هوسهاى مختلف تشکیل شده و راهنمای واحدی ندارد تا به هدفى واحد سوقش دهد، راهنماها بخاطر اختلاف امیال شخصى و تحکمات بیهوده فردى متعدد است و به سوى هدفهاى مختلف دعوت مىکنند و شدیدترین خلاف و اختلاف را پدید مىآورند. خلاف و اختلاف، کارشان را به تنازع مىکشاند و دائما به قتال و فناء و زوال تهدیدشان مىکند. و این همان آتشى است که در حفره جهالت مىافتد، و همه چیز را مىسوزاند. کسى که در آن حفره بیفتد، مخلص و راه نجاتى ندارد.[9]
- ۹۴/۰۶/۲۰