وبلاگ رسمی محمد رضا حدادپور

وبلاگ رسمی محمد رضا حدادپور

"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
نوکر آستان قدسی اش: محمد رضا حدادپور

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب با موضوع «یاداشت ها» ثبت شده است

دفترچه نیم سوخته یک تکفیری(4)

جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

ص20: تمام بدنم درد میکنه... کف پاهام احساس سوزش دارم.. مجبورم بنویسم تا اندکی متوجه گذر زمان و گودال آتش چند روز قبل نباشم... پنج تا پسری که عقب مانده ذهنی بودند، در طول عملیات سه روز گذشته استفاده شدند... دوتاشون که مقاومت میکردند را با قرص های کیتاگون(روانگردان فوق العاده قوی و خشونت زا) راضی و بلکه غیرقابل کنترلشون کردیم... شیخ جبران عزیز اجازه استفاده از کیتاگون را برای مجاهدین در حال عملیات یا هنگام شکنجه مرتدین و مجوس ها مجاز میداند...

دفترچه نیم سوخته یک تکفیری(3)

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ

ص13: ده روز هست که سردرد دارم... موج انفجار اون شب به حدی شدید بود که حتی گاهی از گوشام خون میاد... قدرت شنواییم کمتر شده... وقتی به ابو مجد طبیب مراجعه کردم قرصی بهم داد که حسابی آرومم میکنه... ابو مجد اصالتا اهل بحرین هست و در انگلستان درس خونده... زمزمه هایی وجود داره که احتمالا چند شب دیگه با تیپ دوم الحوث چچنی ها بریم عملیات...

دفترچه نیم سوخته یک تکفیری(2)

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

ص7: کلاس عملیات، خیلی سخته... فکر نکنم به این زودی بتونم سر کسی را ببرم... اما خیلی به خودشون مطمئن هستند... اینقدر مطمئنند که توقع دارند بعد از گذشت سه ماه، یا با کمربند انفجاری تردد کنم یا بتونم به پلیس شریعت ملحق بشم و سر و دست مردم را قطع کنم...

الیس الصبح بقریب؟!

شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

بیداری، سرکوب شدنی نیست. به هر قیمتی هم که باشد باز هم سرکوب شدنی نیست... حتی اگر میدان التحریر مصر شاهد اجتماعات انقلابی نباشد... اگر میدان الرقعه بحرین به پادگان بیشتر شبیه باشد... اگر هنوز سنگ فرش های کوچه های زاریای نیجریه از خون زکزاکی و دویست و بیست و سه یار باوفایش خونی است و حتی مردم بیگناه آنجا جرات شستن خون های آن کوچه و محله را ندارند... اگر هنوز کلیپ های شهادت شیخ شحاطه توسط سنگ و چوب و میلگرد در گوشی اهل درد وجود داره... اگر امروز شیخ نمر و چندین نفر از علما و فضلای قطیفه و نجد زیر تیغ جلادان سعودی رفتند اما زیر یوغشان نرفتند... اگر آل تیجانی هنوز از بین سلفیه تهدید به قتل و غارت میشوند... اگر مهم ترین جرم در الرقه سوریه تشیع میباشد... اگر خطرناکترین توحشها در انتظار آن دسته از خانواده های الانبار عراقی است که فقط احتمال تشیع آنها وجود دارد...

این ها همه بهانه است. اشتباهات بزرگی در قاموس و تاریخ سلفیه از زمان بنی امیه تا کنون ثبت شده است. مثل این که خون شیعه را میریزند تا سرکوب کنند... تا محدود کنند... تا جمعیتشان را پراکنده و کم کنند. مخصوصا خون عالِمان شیعه. اگر(نعوذ بالله و نستجیر بالله) من جای آنها بودم هیچوقت این اشتباه را مرتکب نمیشدم. چرا؟ چون هر جا خون شیعه ریخته شده، همانجا پس از گذشت مدتی، تبدیل به پایگاه انقلابیگری شیعیان شده است. جبل عامل لبنان به خاطر خون علمای جبل عاملی از شهید اول گرفته تا علامه آسید محمد... نجف اشرف به خاطر خون آل کاشف الغطاء تا سادات صدر و دیگر علما... خون آسید کاظم کربلایی و مرحوم بحرالعلوم در کربلا... قتل عام خانواده شهید حمید المحفوظ در بحرین... علامه محمد سعید بوطی در بلاد شامات... طایفه سادات هاشمی در صنعای یمن... و دیگر بلاد مسلمین...

این نکته را سیزده قرن پیش، عبدالملک بن مروان فهمید اما سلفی ها و سعودی ها نفهمیده اند! فهمید که آنچه مسلّم است این است که هم شیعه در حال ازدیاد است و هم تشیّع در حال گسترش. اشتباه محض است که خون شیعه را میریزند. ریختن خون مظلوم، تبعات دارد چه رسد به خون عالمان شیعه. هرجا خون داده ایم همانجا رشد کردیم... همانجا انقلاب شد... همانجا صدور انقلاب ایران شدّت گرفت... همانجا خطی از مقاومت شکل گرفت. صدای افول تفکر سلفی همه جا پیچیده است... به قول فرشته عذاب قوم لوط که امروز به جان آل سعود افتاده: «الیس الصبح بقریب؟!»... صبح نزدیک است...

دفترچه نیم سوخته یک تکفیری(1)

جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۶ ب.ظ

سلام بر دوستان گلم

دو شبه که حسابی ذهنم درگیر دفترچه ای هست که یکی از بچه ها واسم از منطقه حلب آورده. این دفترچه نیم سوخته را از جیب یکی از تروریست های تکفیری در حومه حلب پیدا کرده بودند که حاوی مطالب قابل توجهی هست. چون نیم سوخته هست و علاوه بر زبان عربی محلی اماراتی، بخشی هم به زبان عِبری نوشته و حاوی یه سری علامات و ارقام است، ترجمه اش طول میکشه. تلاش مکنم در پنج شماره خدمتتون تقدیم کنم:

«توضیح القاب و صفات حوزوی»

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

سلام و عصرتون بخیر

دیگه خیلی دارن القاب و صفات علمی حوزوی را فلّه ای میکنند و همه جوره واسه هر کسی به کار میبرند. در ادامه، بدون هیچ حبّ و بُغضی، و فقط بر اساس رسم شایع و عمومی حوزه از بعد از انقلاب، توضیحی پیرامون اسماء و صفات مختلف عرض میکنم:

معنای وحدت شیعه و سنّی

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ

معنای وحدت شیعه و سنی و هفته وحدت این نیست که به پرسش ها و شبهه ها جواب ندهیم... به معنای عدم نقل تاریخ و فراموش کردن شخصیت شناسی های تاریخی هم نیست... به معنی حذف کتابهای اعتقادی و تاریخ اسلام نیست... به معنی نقد و ردّ مبانی فکری و اصول اجتهادی یکدیگر هم نیست... به معنای عدم نقل اشتباهات و درس نگرفتن از تاریخ هم نیست...

وحدت شیعه و سنی به معنای دور زدن قانون و به دل چند تا مولوی و مُلّا درست کردن هم نیست... به معنی بی پاسخ گذاشتن اهانت های طرف مقابل در همایش ها و جلسات عمومی و رسانه ای نیست... به معنای کمک های بی حساب و کتاب مالی از محلّ ناکجا آباد بودجه عمومی به طرف مقابل هم نیست... به معنای عدم پیگیری جرائم فرهنگی و اقتصادی هم نیست...

بلکه وحدت شیعه و سنی، به معنای به جان هم نیفتادن، اتهامات بی جا نزدن، جلوگیری از اشاعه دروغ بر علیه یکدیگر، عدم تحریک توده مردم و مقلدین به اهانت به نمادها و شخصیت های مورد احترام طرف مقابل است.

«وحدت» حوزه و دانشگاه یعنی چه؟

شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ب.ظ

وحدت حوزه و دانشگاه، به معنای یک حرف و یک نظر شدن حوزویان و دانشگاهیان نیست... به معنای رفت و آمد مکرر روحانیون به خوابگاه های دانشجویان نیست... به معنی اردوی دسته جمعی دانشجویان به حوزه ها و شرکت در دروس سنگین علما و مراجع حوزه نیست... به معنی اسلامیزه کردن متون فنی و مهندسی و پزشکی و هوافضا و اپتیک نیست... مگر میشود قانون نیوتن را اسلامیزه کرد و یا جمع دو به علاوه دو در نگاه اسلامی پنج تا میشود؟!..
وحدت حوزه و دانشگاه به معنی پایین تر آوردن خط ریش روحانیون لباده پوش با کیف های سامسونت و شرکت کردن در ردیف اول همه همایش های تخصصی خارج از چارچوب علمی و دانشش به اسم حضور فعال در همه عرصه ها نیست... به معنی اظهار نظر با قیافه همه چیز دان بودن هم نیست... به معنی حفظ کردن نام مکاتب و ایسم های رنگارنگ غربی و شرقی و استعمال آن کلمات در لابه لای صحبت هایی که میشود ساده و صاف بیان کرد هم نیست... به معنی این هم نیست که فلان مهندس در ابتدا و یا انتهای کنفرانس «بررسی میزان قدرت فضای خلاء در واکنش اتاق های ایزوله» از آیات قرآن و احادیث استفاده کند... حتی به معنی تطبیق مرتبط و یا غیر مرتبط اکتشافات علمی جدید با قوانین مطرح شده در متون دینی و قرآن کریم هم نیست...
به معنی ریش دار کردن همه اساتید دانشگاه و شرکت اجباری در دوره های ضمن خدمت عقیدتی و سیاسی و پوشیدن لباس های سفید یقه دیپلمات هم نیست... به معنی ثبت نام همه دانشجویان در بسیج دانشجویی و نصب پوسترهای شهید همت و باکری و چمران در راهروی خوابگاه ها و سوییت های استراحت دانشجوها هم نیست...
وحدت حوزه و دانشگاه فقط در یک چیز باید مطرح و خط دهی شود و فارق... آن هم در «هدف» است... باید در هدفِ «تمدن سازی ایران اسلامی» حوزه و دانشگاه ما قدم بردارند... وگرنه نه میشود و نخواهند توانست وحدت چشمگیری ایجاد و تئوریزه کنند... با این وحدت به هدف تمدن سازی، نه لازم است مدام کسی به کسی گیر بدهد و نه لازم است از زیر ارشاد از ما بهتران در رفت... همه در هر شاخه ای هستند فقط تلاش میکنند... نه مثل بعضی ها که معتقدند اینقدر کار کن تا بمیری... بلکه اینقدر کار کن که بتوانی در برابر تمدن 2000 ساله موسوم به استکبار و غرب، رنگ نبازی و تمدن نوین ایرانی-اسلامی را شکل بدهی... همین.
التماس دعا / یازهرا

روز پژوهش مبارک!

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۵ ق.ظ

سلام. روزگاز به کام.
چند ماه پیش، شایدم پارسال بود که دو تا پُست در وبلاگم درباره نکاتی پیرامون تحقیق و پژوهش کار کردم که به نظرم برای دوست گُلم مفید بود. در این چند خط، چند جمله کلیدی درباره پژوهش که از تجربیات خودم هست تقدیم میکنم:
1.یا کتابی را نخوانید یا تا آخر بخوانید. چنانچه وسط سخنرانی، مجلس را ترک کردن، موجب توهین به سخنران و مُثله شدن مطالبی است که برایش زحمت کشیده است.
2.به خلاصه برداری به صورت تیتروار عادت کنیم. چرا که اگر به ذهن و حافظه دراز مدتمون اعتماد نکنیم، همیشه محتاج دنیایی کاغذ هستیم که دور و برمان جمع کرده ایم.
3.بدترین فیش های تحقیقاتی، فیش هایی هستند که یا منبع و ماخذ مطلبمان را در آن قید نکرده ایم و یا از ذکر کتابنامه دقیق و انتشارات و شماره جلد و صفحه آن غفلت کرده ایم.
4.پژوهش را صرفا برای نوشتن یک مقاله و یا کتاب انجام ندهید. هدف اصلی پژوهشگر، کشف نکته و نکاتی است که پرده از جهل او برمیدارد.
5.در هنگام پژوهش درباره یک مطلب، حتی کتب مقدس مانند قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح الجنان و صحیفه سجادیه هم باید با دقت پژوهشی مورد کنکاش قرار گیرند نه صرفا برای تبرک و تیمّن.
6.فکر عَرضه نوشتارمان به دیگران باشیم. حتی توسط وبلاگ و یا کانال ساده تلگرام. چرا که وقتی بیشتر پیشرفت میکنیم که عرضه کنیم و مورد قضاوت قرار گیریم.
7.تا پیرامون مطلبی پژوهش نکرده ایم در هیچ جمعی درباره آن مطلب، اظهار نظر کارشناسانه نکنیم. هستند کسانی که خیلی آرام، حتی با عطسه ما ممکن است جهانبینی خود را تنظیم کنند.
8.قرار نیست همیشه زود به نتیجه برسیم. بعضی موضوعات بِکر، ارزش دارد که سالهای جوانی و عمرمان را صرف پژوهشش کنیم.
9.حداقل یک زبان زنده دیگر را فرا گیرید. مخصوصا زبان اکثریت فتنه گران عصر خود را بیاموزید.
10.مهم نیست بعدا نظر شما درباره نظر امروزتان عوض میشود یا نه؟ نظراتان را پس از پژوهش و مطالعه کافی، به گوش نیز دیگران برسانید. شاید پنجره جدیدی در دنیای آن موضوع، بر ذهن کسی دیگر باز کند و ادامه دهد و منشا آثار گردد.
11.ما آخرین حلقه کسانی نیستیم که پیرامون یک موضوع، درست فکر میکنند. پس همیشه جانب انصاف درباره نقد نظرات دیگران رعایت کنیم.
التماس دعا / یازهرا


راستی!!

نکته عکس بالا چیه؟!

سفرنامه کربلا-5

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۰ ب.ظ
سلام
حدود یکساعت و نیم قبل از اذان مغرب رسیدیم نجف. قبلش ادعیه وردیه نجف را همه باهم خوندیم. بسیار جمع باصفا و با یک مدیر کاروان باهوش و باصفاتر هستیم الحمدلله. مدیر کاروان حاج آقا هژبری هستند. بازنشسته آموزش و پرورش و بسیار مقید.
با ذکر یاامیرالمومنین و یاعلی به حرم رفتیم. سرها پایین و ذکر میگفتند. وقتی چشممون باز کردیم و از سه تا گیت بازرسی رد شدیم، به ابتدای باب القبله رسیدیم. همه را جمع کردیم و اذن دخول را شروع کردیم. تا اذن دخول شروع شد، همه بغضاشون ترکید و ....
بعدش نماز جماعت را روبروی ایوان طلای حرم مطهر امیرالمومنین خوندیم. باید باشید تا بدونید چه حالی داره.
بعدش مشغول دعا و زیارت و نماز زیارت و معرفی شخصیتهایی مثل فرزند امام و علامه حلی و شیخ انصاری و علی گندابی و...
لحظات فوق العاده ای بود... بعضی چهره ها خیلی روبروم بودن... حتی چهره هایی که فقط صداشون شنیدم یا نوشته هاشون خوندم...
واقعا شاعرش راست گفت که: ایوان طلای نجف عجب صفایی دارد....
یاعلی